آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

انتظار...

سخته...

1391/3/3 18:30
نویسنده : مامان سحر
558 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی سخته که برای دیگران مثل کوه استوار باشی اما تو خودت اروم اروم بشکنی               

خیلی سخته که مرهم درد دل ادم ها باشی اما توسینت یه بغض سنگین پنهان کرده باشی

خیلی سخته که همیشه برای دیگران روی لبهات خنده باشه اما غم و غصه موهاتو سفید کرده باشه

خیلی سخته که برای همه پیام امید باشی اما از دست روزگار و ادم ها خسته شده باشی

خیییییییییییلی سخته.........

 

 

تا حالا شده با اینکه عزیز ترین کست کنارت باشه و مدام دورو برت باشه ولی احساس تنهایی کنی؟چرا وقتی ناراحتم عین بچه ها میشم؟دلم می خواد خونه بابام باشم ....با اینکه پیمان و خونوادش تنهام نمیذارن و کنارمن ولی احساس تنهایی داره داغونم میکنه...حتی نمیتونم گریه کنم....مشکلم اینجاس که نمیدونم مشکلم چیه.دختر خوبی برای خونوادم نبودم نمیدونم میتونم مادر خوبی برای پسرم باشم یا نه....حداقل دلم به این خوشه که بابای خوبی داره....خیلی دلم گرفته و از طرفی 1عذاب وجدان خاصی واسه نی نی دارم....اون طوری که باید ازش مراقبت نکردم تو این چند ماه بارداریم....پسرم قسم می خورم دست خودم نبوده...سنمم اون قدر کم نیست که بگم چون کم سن و سالم نمیدونستم...دنبال مقصر میگردم تا خودمو گول بزنم ولی مقصر اصلی منم خود خود خودم........پسرم منو ببخش......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مولود
5 خرداد 91 15:18
اینجاست که استاد سیاوش قمشی عزیز می خونه: چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن براي هر لبي شعري سرودن ولي لبهاي خود همواره بستن ... (
مولود
5 خرداد 91 15:21
عزیزم انقد خودتو اذیت نکن من هنوزم همینجورم هنوز وقتی عکسای گذشته آنیتا رو میبینم همش فکر میکنم که تاحالا واسش خوب مادری کردم یا نه؟؟همش خودم رو تو هر چیز کوچیک مقصر میدونم.ولی ناراحت نباش برای پسرت تو هم بهترین مادر دنیا میشی و روزی میرسه که دنیا رو باهان عوض نمیکنه


مرسی از دلداری دادنت یکم امیدوار شدم...همیشه از این کارا بکن ....بوس بوس
مامان جون نی نی
7 خرداد 91 17:00
عزیزم نگران نباش و غصه نخور مطمئن باش برای پسرت مادر خوبی هستی که اینطوری داری غصه می خوری اگه بی خیال بودی الا هم به فکر پسرت نبودی .
عزیزم اگه غصه بخوری پسرت هم غصه می خوره هاهاهاهاهاها
حالا که مادر خوبی هستی و به فکر پسرتی شاد باش از اینکه داره این انتظار به سر میاد و می تونی بغلش کنی .
عزیزم برای خانوادت هم دختر خوبی بودی چرا می گی نبودی ؟ بودی.
منم این حسو دارم که دوست دارم برم خونه مادرم و خیلی هم ناراحت هستم ولی اینها همه طبیعیه برای دوران بارداریه عزیزم وقتی گل پسر رو بغل کنی همه این حسهای منفی از بین می رن


مرسی از حرفای قشنگت...همین حرفای قشنگتونه که بهم امید میده بازم ممنون
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به انتظار... می باشد