آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

انتظار...

انتخاب اسم.....

سلام پسر گلم...خیلی وقته برات ننوشتم منو ببخش....این روزا انتظار برام خیلی سخت شده دلم می خواد این ماهای اخرم زود تموم بشه و به سلامتی به دنیا بیای.....بعد از اون همه فکر راجع به انتخاب اسمت موفق شدیم برات اسم انتخاب کنیم یعنی 1شنبه91.1.27اسمت قطعی شد
1 ارديبهشت 1391

20هفتگی مامان

سلام پسرم....این روزا حالم بهتره و بالا نمیارم تازه 5شنبه90.12.11مامان بزرگ(مامان بابا پیمان )چلو کباب درست کرد و دیدم که مثل قبل متنفر نیستم(اخه نه گوشتقرمز دوست داشتم نه گوشت مرغ)البته هنوزم زیاد زیاد خوشم نمیاد بخورم .شنبه90.12.13رفتم سونوگرافی...قربونت برم خداروشکر همه چی طبیعی بودو وزنت تو 20هفته و3روز 395گرم بود...قربونتبرم مامانی و بابایی خیلی دوست دارن بوس بوس ...
18 اسفند 1390

سرکلاژ

سلام میدونم خیلی وقته ننوشتم...تازه حالم بهتر شده...90.11.12رفتم بیمارستان وسرکلاژ کردم...دکتر گفته بودطول سرویکس کوتاهه31mmبود...ازساعت9تکه بستری شدم تا1که عملم تموم شد 6بار بالا اوردم.خلاصه قرار بود تا فرداش بمونم ولی شب ساعت 9مرخص شدم.از11.10خونه مامانم اینا بودم تا11.16(مامانم اینا داشتن خونه رو تعمیر می کردن)وااااای اون شب که داشتم میرفتم خونه چقدر دلم گرفته بود...تاعمر دارم اون صحنه یادم نمیره که خواستم کفشامو بپوشم واسه این که خم نشم مامانم نشست جلو پام تا کفشامو پام کنه...همیشه با 1بغض خیلی بد یادش می افتم....
18 اسفند 1390

اتاق گل پسر

سلام گل پسرم...امروز با بابا و مامان بزرگ(مامان بابا پیمان)رفتیم کاغذ دیواری انتخاب کنیم واسه اتاقت..اخه تاقبل از عید کمد دیواری اتاقت که بابا بزرگ(بابای بابا پیمان)سفارش داده اماده میشه وبعد کاغذ دیواری....دیگه کم کم باید اتاقتو بچینیم..خیلی خوشحالم....راستی پسر خاله ات اقاسامیار 1دندون دراورده قربونش بشم ..داریم باخاله صوفیا(مامان سامیار)برنامه ریزی میکنیم برای جشن دندون که قرار 5شنبه باشه...مامان و باباتم مدام درحال فکر کردن هستن که چه کادویی برا اقاسامیار بخرن........  
30 بهمن 1390

ستاره دنباله دار

سلام پسرگلم....خیلی دارم واسه بدنیا اومدنت انتظار می کشم....ازبچگی شنیده بودم اگه ستاره دنباله دار تو اسمون ببینی و ارزو کنی ارزوت براورده میشه...چهارشنبه 90.11.25که تازه هواتاریک شده بود من وباباپیمان خواستیم بریم بیرونناخداگاه منو مامان بزرگ(مامان بابا)نگاه اسمون کردیم و1ستاره دنباله دار دیدیم ومن ازته دل ارزوکردم که سلامت به دنیا بیای و بچه ارومی باشی..........راستی بابا پیمان همه ش در حال سرچ کردن تو اینترنت واسه پیدا کردن 1 اسم قشنگ واسه پسر گلمون...خیلی هم دعوام می کنه واسه کم خوردن غذا....راستی من و مامان بزرگ(مامان مامان)5شنبه رفتیم بازار و برات 1جفت کفش خیلی خوشگل خرید....
30 بهمن 1390

پسر مامان

١٥هفته و4روز دکتر گفت 100%پسره.دیگه ناراحت نبودم.حتما به صلاحم بوده چون هیچ وقت چیزایی که بهم نداده بدون حکمت نبودن....
26 بهمن 1390

احتمال پسر بودن نی نی

٩٠.١١.٦ ٢تا امتحان داشتم .از 1طرف استرس امتحانا(که هیچ کدوم هم نمرشون خوب نشد)از طرف دیگه هم قرار بود بعد از امتحان با مامان چون(مادرشوهرم)و پیمان بریم سونو برای جنسیت نی نی.ساعت4 رفتیم سونو.دکتر گفت مشخص نیست ولی تا جایی که من احتمال میدم پسره....فقط چشمامو بستم وگفتم خدایا شکرت...وقتی چشمامو باز کردم جلو چشامو اشک پوشونده بود...
26 بهمن 1390

12هفتگی مامان

سلام.خیلی استرس دارم واسه جنسیت نی نی.2روز دیگه میرم تو 13 هفتگی...قرار بود هفته ی پیش برم سونوگرافی ولی گذاشتم تا 14 هفتگی شاید جنسیت معلوم شه....خدابزرگه...نی نی هم که مدام در حال اذیت کردن منه راستی 3شب پیش 1ضربه تو دلم احساس کردم که مامان جون(مادر شوهرم)گقت تکون خوردن بچه بوده.
25 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به انتظار... می باشد